معنای عشق



















Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


*zendegi*

اگراززیستن آسوده بودیم هرگز به هنگام تولد نمیگریستیم

معنای عشق

داشتم فراموشش می کردم دوباره آمد و آرام حوالی ذهنم قدم برمی داشت

گفتم برای چه آمدی؟گفت: دلتنگت شده ام

برایم جالب بود که بعد از این همه مدت چه شده که دلتنگ من شده !!!

می گفت: چند بار به خوابم آمده ای

یادم آمد که چگونه با احساساتم بازی می کرد

هر چه برایش از عشق می گفتم با خنده می گفت: چه فایده ،عشق که معنا ندارد

روزگار قصه هایی تکراری دارد و این بار من نقش او را بازی می کنم

هر چه التماس کرد دلم راضی نشد که به دیدنش بروم

خودش اینگونه معنای عشق را به من یاد داده بود، استاد خوبی بود

اینک چه شده بود که عشق برایش معنا داشت؟

چه شده بود که دلتنگم شده بود؟

نمی دانم شاید من هم استاد ماهری بودم

او به من سنگ دلی را آموخت و من به او شاید،عشق را

هر چه باشد دیگر غرورم اجازه نمی دهد حتی دلیلش را از او بخواهم



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:,ساعتتوسط مهرسان | |